چه دوس دارین
معماري روانشناسی طنز تجارت آینده زندگی
 
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:دوست میدارم , بی تو هرگز, :: 23:46 ::  نويسنده : aghil

ا

 

 

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:در امتداد لحظه هام"تنها تو هستی روبروم, :: 23:44 ::  نويسنده : aghil

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

در امتداد لحظه هام"تنها تو هستی روبروم

                      

آرامشه قلبه منی"ای منتهای آرزوم


              با تو دارم به خدا آرزوی زندگی


              عاشقه روی تو هم در کمال بندگی

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 23:38 ::  نويسنده : aghil

خداوندا


خداوندا اگه روزی بشر گردی زحال ما خبر گردی


 پشیمان می شوی از قصه ی خلقت از این بودن از این بدعت


زمین و آسمان را کفر می گویی.نمی گویی


اگر روزی از ان عرشت برون آیی لباس فقر پوشی و


برای تکه نانی برونت را غرورت را بریزی پای نامردان

 

زمین و اسمان را کفر می گویی نمی گویی

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 23:15 ::  نويسنده : aghil

 

عشق یعنی مادر
صبر یعنی یک زن
مهر یعنی دختر
نور یعنی خواهر
هرچه هستی عشق،صبر،مهر یا نور

 

Image By Fotos.Blogfa.Com 


 

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 23:14 ::  نويسنده : aghil

تو بر لبان سرد من سرود عاشقانه ای
برای پر گشودنم تو بهترین بهانه ای
امید آخرین من!خیال دلنشین من!
بهار سبز من تویی که با گل و جوانه ای
به آسمان چشم من تو شطی از ستاره ای
به لاله زار سینه ام تو موجی از جوانه ای
به هر چه می رسم تویی!نمی روی زخاطرم
به هر کجا که می روم تو یی که در میانه ای
از آسمان اطلسی شبی دوباره می رسی
که نذر عاشقان کنی سلام عاشقانه ای
شکوه دفتر غزل!مرا به خلسه ات ببر
طلوع شعر من تویی که شور هر ترانه ای
تو ای شکوفه ی نگاه!در این زمانه ی گناه
چو لحظه های پاک من غریب و شاعرانه ای
برای عشق و آشتی تو اولین نشانه ای
برای مهر ودوستی تو آخرین اشاره ای!!..

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 23:12 ::  نويسنده : aghil

درس زندگی

1- به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...

2 - هوس بازان کسی راکه زیبا می بینند دوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند...

3- وقتی در زندگی به یک در بزرگ رسیدی نترس و نا امید نشو... چون اگه قرار بود در باز نشود جای آن دیوار می گذاشتند...

4- آنچه که هستی، هدیه خداوند است و آنچه که خواهی شد، هدیه تو به خداوند... پس بی نظیر باش. ..

5- شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آن نباشد...

6- بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید...

7- وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد به یاد بیاور که دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد. ..

8- هر اندیشه ی شایسته ای، به چهره انسان زیبائی می بخشد...

9- قابل اعتماد بودن ارزشمند تر از دوست داشتنی بودن است. ..

10- نگو: شب شده است. .. : بگو صبح در راه است

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 23:9 ::  نويسنده : aghil

دلگیرو خسته ام

این روزها دلگیرو خسته ام
از دنیایی که گاه رویدادهایش در گنجایش تفکر من نیست
واز انسانهایی که دورنگی وجودشان به گریه وا میداردم

زمان در گذر است ومن در هجوم افکار هرزور
به دنبال آرامشی هستم که در من همچون نوای سازی شکسته است

مهربان!!..
مرا به نوایی میهمان کن
بگذار رنگ محبتت روزهایم را رنگی کند

و باد خستگی هایم را با خود ببرد
می خواهم همه بدانند

این روزها هنوز هم !!.. معجزه رخ می دهد....

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : aghil

اگر من هنوز ازدواج نکرده ام… !!!

 

 

یادداشت های یک دختر : اگر من هنوز ازدواج نکرده ام… !!!

  

تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروسخوان می رو

م و صلاة ظهر می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم!

 

یادداشت های یک دختر : اگر من هنوز ازدواج نکرده ام… !!!

 

اگر من هنوز ازدواج نکرده ام… !!!

 

 

تقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود!
تقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید!
تقصیر مامان است… مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر؟!
تقصیر پسرعموست که نفهمید عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمان ها بسته اند!
تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند!
تقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته!
تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند!
تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کند!
تقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد!
تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند! http://tabriz-patoogh.blogfa.com/
تقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند!
تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند!
تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع بشود!
تقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد!
تقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است!
تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم!
تقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده…

 

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : aghil

متن عاشقانه جدید و احساسی

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست…
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 17:5 ::  نويسنده : aghil

مرد از مُردن است. زیرا زایندگی ندارد. مرگ نیز با مرد هم ریشه است.
زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است.
دُختر از ریشه « دوغ » است که در میان مردمان آریایی به معنی “شیر” بوده و ریشه واژه‌ی دختر “دوغ دَر” بوده به معنی “شیر دوش” زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود.
به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت آمده است.
دوغ‌در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد.
اما پسر، « پوسْتْ دَر » بوده. کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند.
پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthar پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است.
در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند “دَر” به کار می رود. مانند “نان دَر” که به معنی “کسی است که وظیفه‌ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد.”
حرف “پـِ” در “پدر” از پاییدن است. پدر یعنی پاینده کسی که می‌پاید. کسی که مراقب خانواده‌اش است و آنان را می‌پاید. پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ “فادر” در انگلیسی بیشتر به “پادَر” شبیه است تا تلفظ “پدر”!
خواهر (خواهَر) از ریشه “خواه” است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار. در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است.
بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می‌دهد. یعنی کار انجام‌دهنده برای ما و برای آسایش ما.
“مادر” یعنی “پدید آورنده‌ی ما”.

جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : aghil

دوباره من خندیدم

 

من نگاه های  پر کینه را

زیر خاک های بی تفاوتی مدفون کردم

خواب ، آئینه  ی باورم را شکستم

از نردبان

اندیشه های زخمی پائین آمدم

پله های وصال را بالا رفتم

رشته عطر باورم گسست

به هوا گریخت

سایه ها دوره ام کردند

اما روشنی ها گفتن که بمانم

ماندم

گویا گریستم

از غمی که

گونه هایم را گز گز می کرد

فرار کردم

من لرزش غم را نمی خواستم

انعکاس خنده ی  تو

تمام باور من بود

به  شالیزار نگاهت دعوت شدم

که پر بود از نفس های باد

رقص شالی ها

دعوتم کرد به شب نشینی ستاره ها

عریانی نگاه شب

وحشت زده کرد چشمانم را

اما تلئلو ماه بی تاب بود

برای  ترانه ی آرام قدمهایت

باد  کافی بود

به انتظارش نشستم

گیسوی بلند شب را در دست گرفتم

افشان شده بود به انتظار باد

آیا ترانه قدمهایت را دوباره باد خواهد گفت؟

این زمزمه ای بود که مرتب

توی گوش شب می گفتم

شب خندید

من هم خندیدم

گوئی باد

موهای افشانش را قلقلک داده بود

و راز قدمهایت را آشکار

دوباره شب خندید

و من نیز

از دعوتی.....

که به شب نشینی ستاره ها شده بودم

و از ترانه ی آرام قدم هایت  

 دوباره من خندیدممممممم

                  

جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 21:18 ::  نويسنده : aghil

به  آنجا  نگاه  کن

 

  

به  آنجا  نگاه  کن ، به دور دستها

همان  جایی  که  سایبان  خانه اش

پارچه ای  نیمدار  است  و 

سقف  خانه اش ، از تیرک های  چوب  باران خورده

و لالائی  مادرانش

زنگی  دارد  به  بلندای  آسمان  خدا

و نشینمن گاه  کودکش ، دامن گل گلی  اوست

 همان  جائی  که  

 پونه  سخن  می گوید  با  تو

 نهر باریک ، اما  آرام ،

لایت  می نوازد  برایت

و تو چون کودکی  بلند  پرواز ، گام  برمی داری

در دشت  لاله های  واژگونش

و من

عاشقانه می نویسم  برایت

از در چوبی

که  چوب هایش عمری  به  درازای

یک  قرن  دارد

و کلونش

نوای  به  قدمت ، صد ، خزان

گام هایم را آرام  می کنم

پشت  پرچین  پنهان  می شوم

دست  دراز می کنم  تا  ،

پیراهن چیتش را ، به دست  گیرم

اما

او همچنان  تند تر می دود

و  میان شالی ها  گم  می شود

 و  من  در حسرت  یه  نگاهش

دقیقه ها را ، نگاه می دارم .

به  آنجا نگاه  کن

همان جائی  که

سرمای   پائیز ،  شیشه های  مشمائی را بخار آلود کرده

و جای  انگشتان  کودک

مهر دلواپسی  را زده  ،  

همان  جائی  که

کتری  سیاه  شده  از دود هیزمها  ، با تمام توان،،،

حنجره اش  فریاد میزند که ،

باید  تا  صبح  قل قل  زند

که  مبادا ، صبح  شود  و مادر خواب  بماند

به  آنجا  نگاه  کن

همان جائی  که........................

                                            

جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 21:16 ::  نويسنده : aghil

دریا

رو به دریا ایستاده ام

ساحل تبدار

به آغوش می کشد امواج دریا را

صدف ها در کنارت بی قرار جای دارند

همان جای که ناگه،،

 امواج وحشی ،،

می شکند سکوت دریا را

تو می خندی،،،،،،،،،،

به تلاطم موجها

که دزد شب شده  ،،

دزدیده آرامش دریا.

رو به دریا ایستاده ام

همان جائی که

که مرغان دریائی

نجوا می کنند با صخره

که ای داد ،، این چه رازی بود

میان امواج و این ساحل

چه وحشی ،، موجها سیلی می زنند

بر گونه  تبدار ساحل

که وقتی ساحل این چنین،

چشم به راه موجها ست

به ناگه صخره می خندد

و با آواز می گوید

این که تعجب  ندارد،،

وقتی ،، مادر می کشد

فرزند سر کش را به آغوش

رو به دریا ایستاده ام

همان جائی که.................

                                                  

جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 21:12 ::  نويسنده : aghil

    ای آبی ترین نگاه  

              

نگاهم کن ای آبی ترین نگاه

سکوتت قصه ی دلواپسی دارد

دلت گرچه آرام است ولیکن                                        

             قاصدک

 برایت حرفها دارد                                               

             منم قاصدک .

 اسیر میان دستان باد

کجائی ای آبی نگاه                                                   

خدا برایت حرفها دارد

مدتیست سراغت را ز من می گیرد

برایت سلامها دارد                                                      

هنوز صدای تو می آید

ولی گویا ،

صدایت اندکی تردید دارد                                           

خدا ز یا د نبرده تو را

برای صبر هایت ،هزاران مژدگانی دارد

دلواپسی هایت را می شمارد هر روز

برایت ، خواب های طلائی دارد

ای آبی ترین نگاه

خدا برایت هر شب دعا می خواند

تا وقتی که تو بیداری

همنشین با سکوت و تنهائی                           

او برایت بلند بلند لالائی می خواند                               

تو نجوا می کنی با سکوت ،،

او برایت،،قصه شبانه می گوید

ای آبی ترین نگاه

خدا برایت بی قراری دارد                                                              

انتظار می کشد،، هر شب                   

که تو بکوبی، با مشت  به این در

ای آبی ترین نگاه

خدا برایت                                                     

یک سبد مهربانی و                                                                  

یک دنیا بخشش دارد

ای آبی ترین نگاه........      

                         

چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:طنز ,خنده,عکس, :: 19:9 ::  نويسنده : aghil

 

.


 

.


 


 

 

 


 

 

 


 

چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:عکس های طنز و دیدنی,عکس بامزه و خنده دار,عکس, :: 18:40 ::  نويسنده : aghil

عکس ها در حال لود شدن میباشند...  شکیبا باشید!
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را بزنید.
 

عکس های طنز و دیدنی

عکس های طنز و دیدنی



عکس های طنز و دیدنی


عکس های طنز و دیدنی
 

شغل ها به طنز

 

حسابدار : کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.

بانکدار : کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.

مشاور : کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.

سیاستمدار : کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.

اقتصاددان : کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.

روزنامه نگار : کسی است که ۵۰% از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و ۵۰% بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.

ریاضیدان : مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.

هنرمند مدرن : کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.

فیلسوف : کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.

استاد : کسی است که کاری ندارد ولی حداقل می داند چرا.

روانشناس : کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.

معلم مدرسه : کسی است که عادت کرده فکر کند که بچه ها را دوست دارد.

جامعه شناس : کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند ، او به مردم نگاه می کند.

برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.


دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:اميد ی پسر سرطانی,امید, آینده,زندگی ,, :: 23:16 ::  نويسنده : aghil

 

اميد ی پسر سرطانی

اميد ی پسر سرطانی

اميد ی پسر سرطانی

 

 

اميد ی پسر سرطانی

فرهنگ ایرانی و افتخارات و امتیازات فرهنگی

 

جدا از افتخارات تاریخی، فرهنگ ایرانی از دو مشخصه بارز فرهنگی برخوردار است که به این فرهنگ هویتی ممتاز می دهد. این دو مشخصه، یکی «هنر و ظرافت در لذت» و دیگری « سطح بالای هیجان در زندگی» می باشد. فرهنگ ایرانی به شدت غنی است در تولید لذت، هنر و شادی، و مملو از ظرافت هایی است که بسیاری از فرهنگهای حاکم بر کشورهای پیشرفته فاقد آن هستند. ظرافت هایی که در راستای افزایش شادی و هیجان و در نتیجه لذت بیشتر بشر از زندگی تعبیه شده اند. از این ظرافت های فرهنگی می توان به شعر و ادبیات ایرانی و شهرت و نفوذ جهانی آن و یا به جایگاه طنز و موسیقی در فرهنگ ایرانی اشاره کرد. جدا از این هنرهای تجسمی و لذت های بصری جایگاه ویژه خود را در فرهنگ ایرانی دارد. از فرش ایرانی که در همه دنیا به زیبایی معروف است تا هنرهای میناکاری ،خاتم کاری ، منبت کاری ، معرق کاری و ده ها هنر دیگر ایرانی نشانگر علاقه قابل ملاحظه ایرانیان به زیبایی و ظرافت است .

عناصر اصلی فرهنگ ایرانی

 

نوروز و تقویم هجری شمسی: نوروز از جشن‌های باستانی ایرانیان است که امروزه در محدوده جغرافیایی فلات ایران یعنی در کشورهای ایران، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و بخش‌های کردنشین کشورهای عراق و ترکیه و سوریه، در روز ۱ فروردین (۲۱ مارس) هرسال برگزار می‌شود. برگزاری جشن نوروز همچنین در زنگبار واقع در افریقای شرقی که در قدیم سکونتگاه ایرانیان مهاجر بوده رواج دارد. از جشن‌های متعددی که در ایران باستان مرسوم بوده، یا از جشن‌های اندکی که از آن عهد به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچک‌تر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن می‌آید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است.[۴] در تقویم جلالی روز اول سال طوری تنظیم می‌شده‌است که با اعتدال ربیعی همگام شود و در نتیجه سال‌ها ۳۶۵ یا ۳۶۶ روز داشته‌اند. تقویم رسمی ایران و تقویم رسمی افغانستان بر اساس تقویم جلالی ساخته شده‌اند ولی هم طول ماه‌هایشان و هم مبدأ تاریخشان با تقویم جلالی متفاوت است.

 

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:دوست دارم,عشق,زندگی,آینده, :: 23:25 ::  نويسنده : aghil

دوستت دارم

بهترین رویای من نسرینم سلام

موندم از کدوم قسمت عشق می تونم فرار کنم  

از تو که تمام دنیامی ؟ 

یا از خودم !

بگو چطوری می تونم بهت فکر نکنم ؟! وقتی که لحظه ایی خاطره ها تنهام نمی گذاره

آشنای آشنای من بگو چطور ؟

زیباترین و خوش بوترین گلهای باغ دلم رو برای تو دست چین می کنم 

و تموم لحظه هامو با خیال تو رنگارنگ !

بیا و مهتاب شبهای تنهاییم باش

بیا تا با تو ، آره نسرینم با تو به اوج خوشبختی برسم

 



 


ثانیه ها ...  

          دقیقه ها ...

                      ساعت ها می گذرن و من بازم منتظرم

 

 می خوام زندگی رو وقف لحظه های با تو بودن کنم

 

 وقف با خیالت به سر بردن ....

دلتنگم

 دلتنگ 

             بیا ...

                        بیا که بدون تو دلم باهام نمی سازه .....

دوستت دارم نسرینم تا بی نهایت

از تو که بی وجودت رویاها ناتمومه ؟

 

 فکر می کنی با خیالت به سر بردن آسونه ؟

 

فقط دوست دارم همش ببینمت

 

این روزا فکر کردن بهت هم دیگه برام کافی نیست

درباره وبلاگ

به وبلاگه خودتون خوش آمدین
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چه دوس دارین و آدرس amrican.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 1257
بازدید ماه : 1627
بازدید کل : 50843
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 2



>