
توي شب ولنتاين لباس سياه مي پوشم
ميرم سر قبرعشق تا که يکم آروم شم
ميشينم توي خرابه اي که يه روزي، يه باغ بود
باغي پر از روياها،پر بلبل،بي کلاغ بود
يادش به خير باغ ما، حتي يه شب هم نداشت
پربودازگل ياس ،حتي يه خارهم نداشت
روزاي خوب گذشتن،يه روز پاييز سررسيد
پرستوها که رفتن.... يه هو گلامون خشکيد
يکي اومد توي باغ با صورت فرشته
اين دل ساده لوحم فکر کرد که از بهشته
فقط خدامي دونست که اون خوده شيطونه
اومده توي اين باغ، تا اون رو بسوزونه
دلم براتون مي گه که آخر کار چي شد
چطوري اين باغ سبز، يه قبر تو خا لي شد
يه روز سرد پاييز فرشته اومد توباغ
اون به هزارتا سکه باغ رو فروخت به کلاغ
کلاغاي بي وجدان باغ رو به آتيش زدن
اونهم دلش شاد ميشد که گلها داد ميزدن!
پرنده هاي اميد،گلاي سرخه خورشيد ،ديگه از اينجا رفتن
دروغ و پستي و ننگ جا شون رو خوب گرفتن
منم که توي زندون تنم پر از زخم شد ش
اين کمر شکسته ام از کار اون خم شد ش
واسه همين ولنتاين باز دل من ميگيره
که چرا باغ رويام تو خرابه اسيره
کاشکي بهار زود بياد،باز گل اميد بياد
نمي خوام توي زندون،تو دل اين زمستون اين عمر من سر بياد
اما من خوب ميدونم سال من بي بهاره
اينجا فقط زمستون هر روزه روزگاره!!!!!!!!