چه دوس دارین
معماري روانشناسی طنز تجارت آینده زندگی
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 21:18 :: نويسنده : aghil به آنجا نگاه کن
به آنجا نگاه کن ، به دور دستها همان جایی که سایبان خانه اش پارچه ای نیمدار است و سقف خانه اش ، از تیرک های چوب باران خورده و لالائی مادرانش زنگی دارد به بلندای آسمان خدا و نشینمن گاه کودکش ، دامن گل گلی اوست همان جائی که پونه سخن می گوید با تو نهر باریک ، اما آرام ، لایت می نوازد برایت و تو چون کودکی بلند پرواز ، گام برمی داری در دشت لاله های واژگونش و من عاشقانه می نویسم برایت از در چوبی که چوب هایش عمری به درازای یک قرن دارد و کلونش نوای به قدمت ، صد ، خزان گام هایم را آرام می کنم پشت پرچین پنهان می شوم دست دراز می کنم تا ، پیراهن چیتش را ، به دست گیرم اما او همچنان تند تر می دود و میان شالی ها گم می شود و من در حسرت یه نگاهش دقیقه ها را ، نگاه می دارم . به آنجا نگاه کن همان جائی که سرمای پائیز ، شیشه های مشمائی را بخار آلود کرده و جای انگشتان کودک مهر دلواپسی را زده ، همان جائی که کتری سیاه شده از دود هیزمها ، با تمام توان،،، حنجره اش فریاد میزند که ، باید تا صبح قل قل زند که مبادا ، صبح شود و مادر خواب بماند به آنجا نگاه کن همان جائی که........................
![]() ![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |