چه دوس دارین
معماري روانشناسی طنز تجارت آینده زندگی
 
چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 23:47 ::  نويسنده : aghil

خوشبختی چیست؟


كودكي از خدا پرسید: خوشبختی را کجا میتوان یافت؟
خدا گفت: آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم …
با خود فکر کرد و فکر کرد، گفت: اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم، خداوند به او داد گفت: اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم، خداوند به او داد، اگر … اگر … و اگر …
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود، از خدا پرسید: حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.
خداوند گفت: باز هم بخواه، گفت: چه بخواهم؟ هرآنچه را که هست دارم!
گفت: بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.
و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند، و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: خدایا خوشبختی اینجاست، در نگاه و لبخند دیگران …
چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : aghil

ارزش زندگی

زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی.
زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چوشهد.
زندگی، بغض فـروخورده نیست.
 زندگی، داغ جگــــر گـــوشه نیست.
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است.
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است.
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ.
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است.
 زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست.
زندگی، شـــوق وصال یار است.
   زندگی، لحظه دیدار به هنگامــــــه یاس.
زندگی، تکیه زدن بر یــار است.
زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است.
زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است.
زندگی، قطعه ســـرودی زیباست که چکاوک خواند که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا.
زندگی، راز فـروزندگی خورشید است.
 زندگی، اوج درخشندگــــــی مهتــاب است.
زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است .
زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است.
زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است.
زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است.
به، چقدر شیـــرین است.
زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب، روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است .
زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه.
زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است .  

 

 

 زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق.
زندگی گاه شده است که برد بیراهم.
زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد،
رنگ خوبــــی دارد سبز باشی و دریایی... 
دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 21:6 ::  نويسنده : aghil

 

پنجاه روش برای اینکه اعصاب دیگرانو خراب کنید 
 
 
۱.روزهاي تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن
۲.سر چهارراه وقتي چراغ سبز شد دستتون رو روي بوق بذارين تا جلويي ها زود تر راه بيفتند
۳.وقتي ميخواين برين دست به آب با صداي بلند به اطلاع همه برسونين
۴.وقتي از کسي آدرسي رو مي پرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوي چشمش از يه نفر ديگه بپرسين
۵.کرايه تاکسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون به صورت اسکناس هزاري پرداخت کنيد
۶.همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين
۷.جدول نيمه تموم دوستتون رو حل کنين
۸.روي اتوبان و جاده روي لاين منتهي اليه سمت چپ با سرعت پنجاه کيلومتر در ساعت حرکت کنين
۹.وقتي عده زيادي مشغول تماشاي تلويزيون هستند مرتب کانال رو عوض کنين
۱۰.از بستني فروشي بخواين که اسم پنجاه و چهار نوع بستني رو براتون بگه
۱۱.در يک جمع سوپ يا چايي رو با هورت کشيدن نوش جان کنين
۱۲.به کسي که دندون مصنوعي داره بلال تعارف کنين
۱۳.وقتي از آسانسور پياده ميشين دکمه هاي تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترک کنين
۱۴.وقتي با بچه ها بازي فکري مي کنين سعي کنين از اونها ببرين
۱۵.موقع ناهارتوي يک جمع جزئيات تهوع وگلاب به روتون استفراغي که چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف کنين
۱۶.ايده هاي ديگران رو به اسم خودتون به کار ببرين
۱۷.بوتيک چي رو وادار کنيد شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچ کدوم جالب نيست و سريع خارج بشين
۱۸.شمع هاي کيک تولد ديگران رو فوت کنين
۱۹.اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف کنين
۲۰.وقتي کسي لباس تازه مي خره بهش بگين خيلي گرون خريده و سرش کلاه رفته
۲۱.صابون رو هميشه کف وان حموم جا بذارين
۲۲.روي ماشينتون بوقهاي شيپوري نصب کنين
۲۳.وقتي دوستتون رو بعد ازيه مدت طولاني مي بينين بگين چقدر پير شده
۲۴.وقتي کسي در جمعي جوک تعريف مي کنه بلافاصله بگين خيلي قديمي بود
۲۵.چاقي و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوري کنين
۲۶.بادکنک بچه ها رو بترکونين
۲۷.مرتب اشتباه لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد کنين و بهش بخندين
۲۸.وقتي دوستتون موهاي سرش رو کوتاه ميکنه بهش بگين موي بلند بيشتر بهش مي ياد
۲۹.بچه جيغ جيغوي خودتون رو به سينما ببرين
۳۰.کليد آپارتمان طبقه سيزدهم تون رو توي ماشين جا بذارين و وقتي به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ﴿اين راه هم جنبه هايي از مازوخيسم در بر داره
۳۱.ايميل هاي فورواردي دوستتون رو هميشه براي خودش فوروارد كنين
۳۲.توي كنسرتهاي موسيقي بزرگ و هنري ، بي موقع دست بزنين
۳۳.هر جايي كه مي تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين! ﴿توي دستكش دوستتون بهتره
۳۴.حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توي قنددون بذارين
۳۵.نصف شبها با صداي بلند توي خواب حرف بزنين
۳۶.دوستتون كه پاش توي گچه رو به فوتبال بازي كردن دعوت كنين
۳۷.عكسهاي عروسي دوستتون رو با دستهاي چرب تماشا كنين
۳۸.پيچهاي كوك گيتار دوستتون رو كه ۵ دقيقه ديگه اجراي برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونين
۳۹.با يه پيتزا فروشي تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزا فروشي روبروييش كه اونطرف خيابونه رو بپرسين
۴۰.شيشه هاي سس گوجه فرنگي و هات سس فلفل رو عوض كنين
۴۱.موقع عكس رسمي انداختن براي هر كس جلوتونه شاخ بذارين
۴۲.توي ظرفهاي آجيل براي مهموناتون فقط پسته ها و فندقهاي دهان بسته بذارين
۴۳.شونصد بار به دستگاه پيغام گير تلفن دوستتون زنگ بزنين و داستان خاله سوسكه رو تعريف كنين
۴۴.توي روزهاي باروني با ماشينتون با سرعت از وسط آبهاي جمع شده رد بشين
۴۵.توي جاي كارت دستگاههاي عابر بانك چوب كبريت فرو كنين
۴۶.جاي برچسبهاي قرمز و آبي شيرهاي آب توالت هتل ها رو عوض كنين
۴۷.يكي از پايه هاي صندلي معلم يا استادتون رو لق كنين
۴۸.توي مهموني ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواين كه هر چي شعر بلده بخونه
۴۹.چراغ توالتي كه مشتري داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين
۵۰.ورقهاي جزوه ء ۳۰۰ صفحه اي دوستتون كه ازش گرفتين زيراكس كنين رو قاطي پاتي بذارين ، يه بر هم بزنين ، بعد بهش پس بدي
دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 14:1 ::  نويسنده : aghil

 
اندر فواید بوسیدن ...

 
اندر فواید بوسیدن
و در باب بوسیدن بسیار سخن رفته ... شیخنا المهدی المعالی علیهالرحمه در کتاب آورده در بوسه 70 ثواب است نزد حق تعالی که در آن 69 تا برای بوسنده و یکی برای بوسیده و فرموده اند بوسنده را مسکنی هست نزد خدای تعالی به 700 متر سه نبش ؛ بلکم بیشتر که در تعالی خلد برین پی نهادند با کولر گازی و تماشاخانه ال سی دی ...
و آورده اند که 70 مرض لاطبیب را شفا باشد برای فاعل و مفعول
وهرکه را در این کار بیشتر شتاب باشد بیشتر از علت بدور باشد ...
و اورده اند در زمان عتیق که مردمان را هزار سال عمر با عزت بود علت همین ممارست بود در بوسیدن و سعی به عمل
و هرکه این عمل بسیار نمود به حسن جمال رسید که زنان بنی اسراییل دست ببریدندی و خون از ایشان جاری بودندی و محو تماشا نفهمیدندی ...
 در مثال لبان الانجلینا جولی را آورده اند که هان ای نبوسنده ببین چه شود و ببوس !
 
شیخ  میفرماید در قریهای سرسبز روان بودم در بحر تعمق مغروغ که ناگاه زنی دیدم به هیبت حوریان برق از انجایمان بپرید و رشته فکرمان گسیخت
به زن فرمودیم آی حوری 70 سال عبادت کردیم اکنون چه کنیم ؟
زن فرمود بیا که 70 سال بیراه رفتی و شیخ را بوسیدن گرفت ...
شیخ اندر لذتی رفت و دو جهان پیش دیدگان تار شد و تازه معنی عرفان را بیافت
و خرقه درید ؛ عرفان بنهاد و بدان  زن مشغول شد تا 70 سال ...
این شعر از شیخنا بر جای مانده میفرماید :
« من بوس شیرین ! به صد حور نتوانم داد    این نقد به صد نسیه نتوانم داد »
و گفته اند باریتعالی به کرم وی را زنده دارد که تا پایانه روز  در این کار مشغول باشد و حالی ببرد

و بسار گفته اند شیوخ دین که در حرف ایشان تردید نبودندی و شک مستوجب کیفر گردیدی که بوسه بر اکثر علول درمان باشد کالمثل بر زخم معده و الاثنا اشر و زخم دل و موجب جلای چشمان و سختی دندان و نرمی دستان باشد ...

و هزار هزار حدیث اندر باب فضیلت بوسنده بر بوسیده ...

حال ای خواننده حدیث با توست که چه کنی و چه فضیلت بری
یا اندر قسمت اول حکایت شیخ بمانی و حیات به حیرانی کنی عرفان نیابی !
ولله اعلم

دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 13:50 ::  نويسنده : aghil


 

موضوع انشاء :  فایده گاو بودن را بنویسید !! (طنز اجتماعی)

گاوها برتر از انسان

با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.

 اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز میکنم.

  البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در میابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد. من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است. (گاو از انسان برتر است.)

هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.

 بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم. ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد. مثلا ...

در مورد همین ازدواج که این همه الان دارن راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته و ... درست میکنند. هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست. همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد.

وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ،نگران جهیزیه اش نیست .

نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند.مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید، برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند یا بدتر از آن پاچه خواری کند. گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را به دست بیاورندتا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری انها بروند، از طرفی هیچ گوساله ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج نداردو میخواهد ادامه تحصیل دهد.تازه وقتی هم که عروسی میکنند اینهمه بیا برو، بعله  برون،خواستگاری ، مهریه ، نامزدی، زیر لفظی،حنا بندان، عروسی ،پاتختی،روتختی، زیر تختی، ماه عسل ،ماه..زهر، طلاق و طلاق کشی و... ندارند. گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند.

آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند.

 شاعر در این باره میگوید:

سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست

سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست

هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست. نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند. گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند .

گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند.  شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟ شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها حیوانات مفیدی هستندو انگل جامعه نیستند. شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید ؟
گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم  شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
ما از شیر،گوشت، پوست، حتی روده و معده ی گاو استفاده میکنیم. آقای رمضانی معلم خوب حرفه و فن ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم ها_که البته زشت است_ استفاده میشود.

ما حتی از دستشویی بزرگ (پشگل) گاو هم استفاده میکنیم.

تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟ آیا دیده اید گاوی زیر آب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟ تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟ آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟ و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی ؟! فلانی گاو است بین گاوها.

تازه گاوها نیاز به ماشین ندارندتا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد. هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند. البته شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است :

گمون کردی تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم

دیده اید گاو نری به خاطربه دست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید:عاشقت هستم "!!سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ !!
دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند!؟

گاو ها در جامعه شان فقر ندارند .گاوها اختلاف طبقاتی ندارند.دخترانشان به خاطر وضع بد خانواده خود فروشی نمیکنند.

آنها شرمنده زن و بچه شان نمیشوند.رویشان را با سیلی رخ نگه نمیدارند.هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمیخورد.

هیچ گاوی غمباد نمیگیرد.هیچ گاوی رشوه نمیگیرد.هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمیریزد.

هیچ گاوی خیانت نمیکند. هیچ گاوی دل گاودیگر را نمیشکند.هیچ گاوی دروغ نمیگوید .هیچ گاوی آنقدر علف نمیخورد که از فرط پرخوری مجبور شود روی آن همه علف یک آفتابه عرق سگی بخورد و بعدش راه بیفتد توی کوچه خیابان در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد. هیچ گاوی همجنس بازی نمیکند.

هیچ گاوی گاو دیگر را نمیکشد  .هیچ گاوی ...

اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء میخورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.

اما به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید...

لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه ...همه از گاو..

 ولی ... هیچ گاوی نگفت: من گفت : ما ...

 

دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 12:58 ::  نويسنده : aghil

دلایل مستند برای خودکشی خفیف (سری دوم) - www.RadsMs.com

 

 ————

یارو زنگ زده تلویزیون میگه : “حمل بر خودستایی نباشه، برنامه هاتون خیلی عالیه ! “

————

نمایندگی ایرانسل یه تابلو زده: شارژ ۲۰۰۰ تومانی فقط ۲۰۰۰ تومان !

————

طرف خودش رو زده به خواب ، وسط خواب خمیازه میگشه !

 ————

مجریه تو رادیو میگه بخشنده‌ترین آدمی که تو زندگیتون دیدین کیه؟ طرف زنگ زده میگه خدا !

 ————

دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 12:27 ::  نويسنده : aghil

 

 

 

دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : aghil

مدرن ترین روش پول دار شدن

آسان.............................. راحت ....................................سریع...........................................

فقط با خرید CDهای آموزشی شرکت ما در کمترین زمان ممکن پولدار شوید............................

نیاز به هیچ سابقه کاری نیست .....................................

در کمترین زمان .......................................

راه سریع و مطمین پولدار شدن........................................

بدون پرداخت کردن مالیات .............................

بدون نیاز به سرمایه اولیه................................................

فقط 2 الی 4 ساعت کار در روز............................

صاحب کار خودتان هستید............................................

زمان کار خودتان رو خودتان مشخص می کنید.......................................

نیاز به جا و مکانه خاصی نیستید .........................

بشتابید.................... بشتابید ............................بشتابید................................

خوشبختی نزدیک است...........................

فقط با خرید پکیج های آموزشی ما در کمترین زمان صاحب شغل شوید با درامد بالا و آسان

دفتر نمایندگی در ایران

شرکت مایسا

شماره ثبت:58421549384

شماره تماس:5131922

آدرس:تهران .سعادت آباد.نرسیده به میدان کاج . روبه رویه موزه میراث فرهنگی

منتظر شما هستیم

دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : aghil

باید بررسی کنیم ولی گمون کنم آقایون وقتشو ندارن

درود بر آزادی

آزادی................................. آزادی...................................................آزادی.........................

 


 

دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 11:32 ::  نويسنده : aghil


شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:31 ::  نويسنده : aghil

 


 

خوشکله نه


 

میرشکار داره می خنده


 


 

 

من ی گربه تو خونه دارم از موقعی که کوچیک بود نگهداریش کردم الان


 

 

ی پسر بزرگ شده خیلی دوسش دارم اسمش میر شکاره


 

خانما ناراحت نشن اینو برای تنوع گذاشتم تا ی خورده مردا هم بخندن


 
شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:30 ::  نويسنده : aghil

بدم میاد


از آدمای بد بدم میاد

 

از بدی ها بدم میاد


 

از نفرت بدم میاد


 

از باهم بودن بدم میاد


 

از حرفای آدما.از دل خوشیاشون بدم میاد


 

از طنز.از شعر.از هوا .........


 

از آدما بدم میاد


 

از عشق.از حسرت. از نون..........


 

از شهوت بدم میاد


 

از خودم.از تو.از ما ..........


 

ازخونمون بدم میاد


 

از نون.از شهوت بدم میاد


 

فقط


 

دلم می خواد .............


 

بخوابم.


 


 

شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:29 ::  نويسنده : aghil

 

خسته ام

خسته ام دیگر ازین فریاد ها
خسته از بی مهری و بی دادها
خسته از دلبستگی و یاد ها
خسته از شیرین و از فرهاد ها
خسته ام از این همه دیوانگی
خسته از نادانی فرزانگی
خسته ام از گردش چرخِ فلک
خسته از تنهایی و شب های تک
خسته از ایمانم و تردید و شک
خسته از دیو و دَد و دوزو کلک
خسته ام دیگر ازین آوارها
خسته از سنگینی دیوارها
خسته ام از تابش مهر و قمر
خسته از نامردمی های بشر

خسته ام، خسته ام…


 

شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:22 ::  نويسنده : aghil

حالا چرا

 

غزل عمر شیرین و فرهاد دوری بی وفایی

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوش‌داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

 

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
این‌همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

شاعر: شهریار

شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:21 ::  نويسنده : aghil
 کاشکی شعر مرا می خواندی

گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این
فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد

 

چشمهای تو به من می بخشد
شور
عشق و مستی
و تو چون مصرع
شعری زیبا
سطر برجسته ای از
زندگی من هستی

دفتر عمر مرا
با وجود تو شکوهی دیگر
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی

من به بی سامانی
باد را می مانم
من به سرگردانی
ابر را می مانم
من به آراستگی خندیدم
من ژولیده به آراستگی خندیدم

سنگ طفلی، اما
خواب نوشین کبوترها را
در لانه می آشفت
قصه ی بی سر و سامانی من
باد با برگ درختان می گفت
باد با من می گفت:
«چه تهیدستی مرد»
ابر باور می کرد

من در آیینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه می بینم، می بینم
تو به اندازه ی
تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی
تو غمگینم

چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو؟
هیچ
تو همه هستی من، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟
همه چیز
تو چه کم داری؟
هیچ

بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی

راستی شعر مرا می خوانی؟
نه، دریغا، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
ک
اشکی شعر
مرا می خواندی

شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : aghil

تو را دوست می‌دارم

 

تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای خاطر نخستین گل
برای
خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان
تو را برای خاطر
 دوست داشتن
 دوست می‌دارم
تو را به جای همه زنانی که
دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم.

 

جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک می‌بینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی‌بینم میان گذشته و امروز.
از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا 
زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.

تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می‌دارم
برای خاطر این قلب
جاودانی که بازش نمی‌دارم
تو می‌پنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.

اثر پل الوار و ترجمه احمد شاملو

 

شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:15 ::  نويسنده : aghil

   

 

Interview with god

گفتگو با خدا
 
I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم 
 
So you would like to Interview me? “God asked”
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
 
If you have the time “I said”
گفتم : اگر وقت داشته باشید 
 
God smiled
خدا لبخند زد
 
My time is eternity
وقت من ابدی است 
 
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
 
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
 
Go answered …
خدا پاسخ داد …
 
That they get bored with childhood
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند 
 
They rush to grow up and then long to be children again
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند  
 
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند
 
And then lose their money to restore their health
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند 
 
By thinking anxiously about the future That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند 
 
They forget the present
زمان حال فراموش شان می شود 
 
Such that they live in neither the present nor the future
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال 
 
That they live as if they will never die
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد 
 
And die as if they had never lived
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند 
 
God’s hand took mine and we were silent for a while
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم 
 
And then I asked …
بعد پرسیدم …
 
As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
 
God replied with a smile
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد 
 
To learn they cannot make anyone love them
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد 
 
What they can do is let themselves be loved
اما می توان محبوب دیگران شد 
 
learn that it is not good to compare themselves to others
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند 
 
To learn that a rich person is not one who has the most
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد 
 
But is one who needs the least
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
 
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم 
 
And it takes many years to heal them
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد 
 
To learn to forgive by practicing forgiveness
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن  
 
To learn that there are persons who love them dearly
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند  
 
But simply do not know how to express or show their feelings
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند 
 
To learn that two people can look at the same thing and see it differently
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند 
 
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند  
 
They must forgive themselves
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند 
 
And to learn that I am here
و یاد بگیرن که من اینجا هستم 
 
Always
همیشه
 
*
*
*
خلاقترین هنرمند: "خدا"
 
Ice Crystals
شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:13 ::  نويسنده : aghil

زندگی زیبا 

 و هر روزش آغازی دوباره


برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته


زندگی زیباست …


به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز …


و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ گل رُز …

و اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی


با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش …


بی سایه، بی غم

و با اندکی پستی و بلندی …


کسی چه می داند ؟


همیشه آنگونه که میخواهیم نیست …


و هرچه میخواهیم به دست نمی آید …


هجران ها هم حکمتی دارند 


اما زندگی همچنان زیباست


می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کرد


و باقی را دور ریخت …


یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد

پاییز را هم می توان زیبا دید

نگو خزان است و زردی

اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند

همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان را می سازند

خش خش برگ ها هم زیباست

اگر بخواهیم

مشکل همیشه هست

نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد

باید دید و نگرش عوض شود

نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را

برایمان به ارمغان می آورد

این راهی ست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی

گاه باید مسیر خود را عوض کنیم

همیشه یک راه پاسخگو نیست

جرئت انتخاب روشی جدید را داشته باشیم

شاید اینگونه پیروز شدیم …

راه های حل مشکلات زیاد است و

همه کلیدی به دستمان خواهند داد

و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان

گسیخته نشود …

بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم

و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کرد

و نظاره گر و دست گیر ماست

تنهایمان نمیگذارد

چه در سختیو چه شادی 

و بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد

و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم

آری اینگونه است رسیدن به اوج

باید بخواهیم

نهراسیم

بتوانیم

ببینیم

تلاش کنیم

فردا را بخواهیم

از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم

آری

زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش

باز هم زیباست

رنگارنگ و شیرین 

 

شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 12:12 ::  نويسنده : aghil

من رفتنی ام

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه!
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم!
گفتم: دکتر دیگه ای.. خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد!
گفتم:
خدا کریمه، انشالله  که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.. تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم!؟
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم؛ اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت، خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد! با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.. آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه!

سرتونو درد نیارم من کار میکردم؛ اما حرص نداشتم.. بین مردم بودم؛ اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم..
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و
دعا میکردم.. گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.. مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.. خلاصه اینکه این ماجرا منو آدم خوب و مهربانی کرد.
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم! با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم.. گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم؟ گفتن: نه! گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند: نه!
خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟

 

درباره وبلاگ

به وبلاگه خودتون خوش آمدین
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چه دوس دارین و آدرس amrican.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 59378
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 2



>