چه دوس دارین
معماري روانشناسی طنز تجارت آینده زندگی
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حراج به گوشه ای مینشینم جلوی آب ...
زلالی آب منو یاده چشمات میندازه ... بغض وجود مد پر میکنه !آه ... سرمو روی پاهام میذارم دستامو زنجیر پاهام میکنم ... و به دور ترین نقطه ی آب خیره میشم ! نسیم سوزناکی به گونه هام میخوره . اسمشو حس لطیف نمیذارم نه ... حس لطیف حس دستات روی گونه های خسته ام بود !!! دسته بادو پس میزنم شاید مثله هم باشید ولی من وفاداری بلدم ... میدونی ... ازم رو برمیگردونی و بی اعتنا از حسم رد میشی ... از من.از عشقم. دستای گرم و مهربونت دیگه وجوده سردمو گرم نمیکنه عزیزم ! دارم ازت میپرسم : سر عشقم چی آوردی که باورت نداره ؟ ؟ ؟ منو به کی فروختی عشقه من ؟ کی رو دلت زدی حراج ؟ دیگه باورت ندارم گل من ... ولی بازم نمینویسم روی قلبم " حراج " آخه من ... مثله تو نیستم ... هنوزم دوست دارم مثله همیشه !
![]() ![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |